در ده سال اخیر شرکت ها تا حد بسیار زیادی به تولید محصولات و سرویس های ساده روی آورده اند. طراحی مینیمالیسم که توسط دیتر رامس (
Dieter Rams) قهرمان این عرصه، از دهه 1960 میلادی در ساعت های زنگدار و توسترها رواج یافت، در دهه 2000 میلادی در آی پاد اپل و کادر جستجوی گوگل و پس از آن در وب 2 به خوبی خود را نشان داد.
از اصول شناخته شده وب 2 می توان به دکمه های بزرگ، متن کمتر، تصاویر بیشتر و کاربران شادتر اشاره کرد. اکنون استارت آپ ها و طراحان سرشناس همگی به مبلغان «سادگی» و رها بودن از تکلف و پیچیدگی تبدیل شده اند.
از سوی دیگر رشد سریع استفاده از ابزار همراه (موبایل، تبلت و ...) در پنج سال اخیر، فضایی ایجاد کرده که در آن تولید محصولاتی که بتواند به خوبی بر صفحه نمایش های کوچک کارآیی داشته باشد، به یک ضرورت تبدیل شده است.
برخی از محبوب ترین اپلیکیشن ها و وب سایت های امروزی – از قبیل توییتر،
Snapchat و اینستاگرام – از طراحی کاملاً ساده ای برخوردارند.
چرایی وقوعسوالی که می تواند اینجا خود را مطرح کند این است که اصولاً چرا این رخداد انقلاب گونه روی داد، آن هم عمدتاً در ده سال اخیر؟
اگر کاربران با شگفتی بگویند: «بسیار خوب، آیا این محصول کار کرد؟» در واقع شما شکست خورده اید. شما باید نظرات کاربرانی را که با محصول و یا سرویس شما کار می کنند، به صورت آنی دریافت کنید و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید.
برخی می گویند «فناوری» عامل اصلی پیدایش طرح های ساده بوده است. برخی نیز به تکامل دستگاه ها و گجت های مورد استفاده کاربران و نیز محیط آنها، به عنوان عامل اصلی این دگردیسی اشاره می کنند.
فارغ از بحث و مناقشاتی که در این باره بین اهل فن جریان دارد، به اعتقاد من علت روی آوردن به سادگی، نسبتاً روشن و ساده است:
در سال 2000 تعداد کاربران دنیای اینترنت 50 میلیون نفر بود ولی این رقم در حال حاضر به 2 میلیارد نفر رسیده است. پیش بینی می شود با توجه به اقبال کاربران به ابزار همراه (موبایل)، طی چند سال آینده این رقم به 5 میلیارد نفر برسد. این جمعیت انبوه عمدتاً کسانی هستند که در وسط منحنی استفاده از فناوری قرار دارند.
به عبارت دیگر از آنجا که اغلب این افراد جزو طراحان محصول، برنامه نویس های رایانه ای و وبلاگ نویس ها نیستند، لذا شدیداً به ساده بودن محصول و سرویسی که با آن کار می کنند، تمایل دارند.
جنبه های مختلف سادگی«سادگی» ابعاد مختلفی دارد. ما با تکیه بر عواملی چند، می توانیم محصولات ساده ای تولید کنیم. این عوامل عبارتند از:
با این حل مهمترین موضوع در این حوزه «سادگی ادراک» (
Cognitive Simplicity) است، و این همان چیزی است که در عین اهمیت، اغلب نادیده گرفته می شود.
من این تکنیک را آرام آرام در تولیدات شرکت خودم – که
Bump نام دارد – وارد کرده ام. خوشبختانه اکنون
Bump در نزد کاربران و به ویژه حرفه ای ها بسیار محبوبیت دارد.
به نظر من سازندگان محصول باید پیش از هر چیز، «افزونگی ادراک» (
Cognitive Overhead) را در محصولات خود به حداقل برسانند.
اما افزونگی ادراک چیست؟در این خصوص، مطالب زیادی توسط صاحب نظران نوشته نشده است و این موضوع هنوز قدری مبهم است. با این حال بهترین تعریفی که می توان از «افزونگی ادراک» به دست داد، همان چیزی است که
David Demaree یک مهندس و طراح وب در شیکاگو عنوان می کند.
وی می گوید: افزونگی ادراک یعنی تعداد ارتباطات منطقی یا جهش هایی که مغز شما برای درک یا زمینه نمایی (
contextualize) آنچه که بدان می نگرد، ایجاد می کند.
اصولاً «افزونگی ادراک» مقوله ای است که در نظام های پیچیده اطلاعاتی و بصری رخ می دهد که در نتیجه آن، کاربر با نوعی سردرگمی و آشفتگی حاصل از افزونگی حجم حافظه کوتاه مدت و دشواری ایجاد مدل ذهنی از فضای اطلاعاتی پیش رو مواجه می شود.
در طراحی هایی که برای مخاطبان انبوه انجام می شود، به حداقل رساندن «افزونگی ادراک» یکی از ضروریات است. زیرا بسیاری از افراد، معمولاً فاقد الگوی توسعه یافته ای هستند که در درک و فهم آنچه که از مشاهده محصول (اپلیکیشن های طراحی، پیام رسانی، آنچه که از دوستان و آشنایان خود می شنوند و غیره) در می یابند، کاربرد دارد.
بر این اساس، ما به عنوان سازندگان محصول می کوشیم با کاستن از «افزونگی ادراک»، کار با تولیدات مان را برای کاربران تسهیل نماییم.این امر به ویژه برای کاربران پرشمار محصولات موبایلی از اهمیت زیادی برخوردار است.
مردم معمولاً برای کاستن از «افزونگی ادراک» مجبورند قوای ذهنی خود را بیشتر به کار اندازند. حال تصور کنید که این افزونگی در یک محیط پرزحمت – مثلاً در یک اتوبوس شلوغ یا در صف یک رستوران معروف – رخ دهد. در این صورت اوضاع بغرنج تری را شاهد خواهیم بود.
اگر در سال 1999 کاربران در یک اتاق خواب ساکت و آرام می نشستند و وب سایت ها را در یک مانیتور بزرگ و در حالی که موسیقی دلخواه آنها از سایت نپستر دانلود می شد، تماشا می کردند، اکنون شرایط کاملاً تغییر کرده است.
در این دوره کاربران در حالی که در کوچه و خیابان قدم می زنند و در فضاهایی پرسر و صدا به کارهای دیگر مشغولند، از تبلت خود استفاده می کنند.
ساده یا پیچیده؟برای توضیح تفاوت موجود بین سادگی عام (
generic simplicity) و سادگی ادراک (
cognitive simplicity) اجازه دهید به دو محصول نگاهی بیاندازیم؛ محصولاتی که ممکن است استفاده از آنها ساده به نظر برسد ولی بجاست که آنها را جزو محصولاتی با بیشترین «پیچیدگی ادراک» دسته بندی کرد:
QR Code کیو آر کد روشی است برای کدگذاری مطالب مختلف که حاصل آن یک تصویر است. این تصویر برای اکثر گوشی های دوربین دار قابل فهم و رمزگشایی است و به همین دلیل شرکت های زیادی بر روی محصولات خود از این کد استفاده می کنند.
این تکنیک که قرار است کارها را آسان کند، خود یک ابزار پیچیده تلقی می شود.
آیا کیو آر کد یک «بارکد» است؟ - خیر
آیا کیو آر کد یک «وب سایت» است؟ - بله؛ عجیب است، من وب سایت های مورد نظرم را با مرورگر اینترنتی باز می کنم نه با دوربین موبایلم.
بنابراین من از آن عکس می گیرم؟ - خیر
من با استفاده از یک اپلیکیشن از آن عکس می گیرم؟ کدام اپلیکیشن؟!
iCloudآی.کلود نام سرویس آنلاین شرکت اپل است که به شما اجازه می دهد آیفون، آیپد، آیپاد و محتویات آیتونز خود را خودکار کرده و از آنها لذت ببرید.
وقتی ما شنیدیم که استیو جابز از آرمانشهری سخن می گفت که در آن تمام تصاویر و داده ها می توانست در تمام ابزارهای مورد استفاده ما، با هم یکپارچه و همگام شود، به وضوح بوی سادگی را از اپل می شنیدیم؛ اما در عمل آی.کلود مملو از «افزونگی ادراک» است، زیرا این سرویس اولاً فقط از تصاویر اخیر شما پشتیبان می گیرد و ثانیاً با برخی برنامه های خاص کار می کند، و نه با همه آنها.
شما برای همگاه سازی (
synchronization) ایمیل ها و یادداشت های خود – و نه چیزهای دیگر – باید یک حساب ایمیلی در
icloud.com ایجاد کنید.
ضمناً این سرویس در مدل های جدید آیفون و آیپد و نیز مک هایی که بر آنها نسخه 10.7.4 یا بالاتر سیستم عامل
OX نصب شده کار می کند ولی با رایانه رومیزی و تبلت آندرویدی شما سر ناسازگاری دارد.
بکوشید این موضوع را برای مادر مسن تان توضیح دهید! نمونه های موفقکدام محصول واقعاً بر سادگی عام متمرکز است؟ در ذیل به چهار نمونه اشاره می شود:
Shazamشازم یک اپلیکیشن جادویی است که می تواند با شنیدن قسمتی از یک آهنگ در حال پخش، آن را برای شما پیدا کند.
به نظر بسیار پیچیده است و آنچه که در عمل رخ می دهد نیز همین گونه است ولی شازم به گونه ای تحسین برانگیز، بار ادراک (
cognitive burden) کاربران را کاهش می دهد.
در این برنامه، کاربر با کلیک بر دکمه
start listening بازخورد آنی را مشاهده می کند. سپس بر صفحه مشخص می شود که برنامه در حال گوش دادن به آهنگ است.
هنگامی که شازم پاسخ را یافت، با یک زنگ هشدار، به کاربر اطلاع رسانی می کند.
Nintendo Wiiاز جهات مختلف، پیچیدگی «نینتندو وی» بسیار بیشتر از کنسول های سال 2006 است. در این کنسول بازی از شتاب سنج ها،
IR blasterها و آشکارسازهایی که مستلزم نصب و کالیبراسیون است استفاده شده و لذا با مدل ذهنی بسیاری از کاربران که پیشتر با بازی های ویدئویی سابق خو کرده اند، متفاوت است.
اما نتیجه همه این ترکیبات، تولید سیستمی است که «افزونگی ادراک» آن کمتر شده است. شما می توانید به نرمی کنترلر دستگاه را به چپ و راست حرکت دهید، و به دنبال آن یک آواتار در صفحه نمایش بر اساس جهت های شما بازی و حرکت می کند.
Dropboxدر دراپ باکس می توان فایل های روی چند رایانه مختلف یا بین چند کاربر مختلف را از طریق اینترنت همگاه سازی (
synchronization) کرد.
من دراپ باکس را دوست دارم: از یک سو همه فایل های من در دراپ باکسم است و از سوی دیگر این سرویس در همه گجت های من نصب است. بنابراین من می توانم به همه فایل هایم در همه گجت هایم دسترسی داشته باشم. یک تجربه ادراکی عالی!
با این حال در دراپ باکس می توان از موانع ادراکی بالقوه ای نیز سراغ گرفت و آن هم عبارت است از انرژی و تلاش شناختی مورد نیاز برای رسیدن به سادگی و شمول کارکرد نرم افزار.
دقت کنید: آیا دراپ باکس یک فولدر در رایانه شماست؟
آیا دراپ باک یک وب سایت ذخیره سازی در فضای ابر است؟
آیا دراپ باکس برنامه ای است که من باید بر رایانه خودم نصب کنم؟
در دراپ باکس چه وقت از فایل ها باید نسخه پشتیبان تهیه کرد؟ چگونه؟
فیس بوک فیس بوک کار خود را با یک «افزونگی ادراک» بسیار کم آغاز کرد.
سایت فیس بوک در واقع نسخه دیجیتالی فیس بوک های کاغذی است که برای افزایش تعامل و ارتباط بین دانشجوها مورد استفاده قرار می گرفت.
یک سوال: از وقتی که مخاطبان فیس بوک تا این حد افزایش یافته است، «افزونگی ادراک» سایت افزایش پیدا کرده یا کم شده است؟
چه نوع موانع ادراکی – که قبلاً در فیس بوک وجود نداشت – اکنون به این سایت افزوده شده است؟
آیا این امر را می توان یک نگرانی برای فیس بوک تلقی کرد؟